جدول جو
جدول جو

معنی خروس باز - جستجوی لغت در جدول جو

خروس باز
(بَ تَ / تِ)
آنکه علاقه به تربیت خروس دارد و خروس فربه می کند برای جنگ با خروس دیگر. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هوس باز
تصویر هوس باز
کسی که هر دم هوسی بکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرس باز
تصویر خرس باز
آنکه با خرس بازی می کند و آن را به انجام حرکات نمایشی وامی دارد، خرسک باز
فرهنگ فارسی عمید
(بَ تَ / تِ)
آنکه بازی خرسک می کند. رجوع به خرسک شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
بازی دختران با عروسک ها (لعبت ها). (یادداشت مرحوم دهخدا). عروسک بازی. رجوع به عروسک بازی شود، نوعی بازی است میان دو تا چهار نفر، با چهار مهره از یک رنگ و یک مهره به رنگی دیگر در عرصۀ نرد. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ دَ / دِ)
عروسک بازنده. دختری که با عروسک بازی کند یعنی با لعبت بازی کند. (آنندراج). رجوع به عروسک شود:
عروسک باز با طفل خیالش
هراسان مردم دیده ز خالش.
حکیم زلالی (در حکایت دختر زال، از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
از دههای سدن رستاق. (ازترجمه فارسی مازندران و استرآباد رابینو ص 168)
لغت نامه دهخدا
(خُ بَچْ چَ/ چِ)
جوجه خروس. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دْ / دِ دَ / دِ)
صوفی که با خرقه بوجد و حال آید و بدست افشانی و پایکوبی مشغول شود:
زند زردشت نغمه ساز بر او
مغ چو پروانه خرقه باز بر او.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خِ)
بازی و رقص که خرس می کند. کنایه از اعمال مضحک و خنده آور:
بازی خرس برده از شمشیر
خرس بازی درآوریده بشیر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خَ)
مالک و خداوند خراس. (ناظم الاطباء) : همچنانکه گردون کشان و خراس بانان جایگاه گردش چوب گردون را و میل خراس را بروغن چرب کنند تا حرکت آن به نرمی بود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
شخص خوش ظاهر خودآرا. (آنندراج) ، عروسک باز. رجوع به عروسک باز و عروس بازی شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
عمل خروس باز. تربیت خروس برای جنگ، بجنگ اندازی خروس. (از آنندراج) ، مکاری. حیالی. (از آنندراج) :
جهان بجنگ فکنده ست تاجداران را
خروس بازی این پیر را تماشا کن.
سلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یِ نَ)
آنکه در پی هوس رود. هواپرست. (آنندراج). که هوس باختن خواهد: هرزه گردی بی نماز، هواپرست هوس باز. (گلستان). ضغرس، مرد آزمند هوس باز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عروس غاز
تصویر عروس غاز
پیچامرغ از پرندگان (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عروسک باز
تصویر عروسک باز
اروسک باز گیشه باز کسی که با عروسک بازی کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرس بازی
تصویر خرس بازی
عمل و شغل خرس باز
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که خرس را تربیت کند و او را ببازیهای مختلف وا دارد و ازین راه روزی خورد
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که تولید هوی و هوس کند: روی کلمه کنایه آمیز (شوهرم) بالبخندی طنز آلود هوسباز و پر معنی تکیه کرد، آنکه پر از هوی وهوس است، شهوت پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرقه باز
تصویر خرقه باز
عاشق، شیدا، مرید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خروس بازی
تصویر خروس بازی
نوعی سرگرمی که در آن خروس ها را با هم به جنگ وامی دارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوس باز
تصویر هوس باز
شهوت پرست
فرهنگ فارسی معین
عروس غاز، پرنده ای مهاجر که از غاز کوچکتر است
فرهنگ گویش مازندرانی
عروس ساز کسی که عروس را آرایش کند
فرهنگ گویش مازندرانی
عروس غاز، از انواع غاز وحشی
فرهنگ گویش مازندرانی